چگونگی پیدایش کثیر از واحد در فلسفه اسلامی

thesis
abstract

یکی از مسایل پیچیده در فلسفه، کیفیت صدور کثرت از وحدت است. در مورد این مسأله راه حل های مختلفی ارایه شده است. 1- نظر حکمای مشاء: با توجه به قاعده الواحد، معلول نخستین امری واحد و یگانه است. و آن امر واحد و یگانه عقل است. زیرا فروض دیگر که عبارتند از «جسم، ماده، صورت، نفس، عرض» یا مرکبند یا محتاج به دیگری. پس واحد و یگانه نیستند. عقل اگر چه واحد است، ولی نوعی از کثرت را نیز دارد. زیرا اگر هیچ نحو کثرتی نداشته باشد و از آن واحد دیگری به وجود آید هرگز نوبت وجود به جسم نمی رسد. در حالی که جسم موجود است ولی کثرت آن از لوازم ذات است و جعل و تأثیر، بالذات به آن تعلق نمی‏گیرد ؛ زیرا اگر جعل بالذات به آن‏ها تعلق بگیرد، در این صورت از واحد حقیقی کثرت صادر شده است. این معلول دارای سه جهت است که از هر جهت به ترتیب شرافت، عقل دوم، نفس فلک اول و جرم فلک اول صادر می‏شود. و از عقل دوم نیز عقل دیگر و نفس و جرم فلک پدید می آید و... تا این که افلاک نه گانه و عقول ده گانه به پایان برسد. بعد از عقل دهم صدور عقل دیگری را لازم نمی‏دانند، بنابراین آن ها تعداد عقول را که برای توجیه اجسام قائلند ده تا می‏دانند، نه این که بیش از آن را نفی کنند. از عقل دهم نیز به ترتیب شرافت، نفوس ناطقه، صور نوعیه و جسمیه و هیولی مشترک عناصر صادر می‏شوند. پس در عقل دهم جهات کثرت آن قدر زیاد است که به تعداد انواع موجود در جهان طبیعت کفایت می کند. ایرادی که بر این نظریه وارد است این است که : عقل فعّال که قرار است از یک جهت نوع انسان را بیافریند، از یک جهت نوع اسب را بیافریند و از جهت دیگر نوع مورچه را و... یعنی از جهات مختلف می خواهد انواع مختلف جهان طبیعت را بیافریند باید جهات کثیر حقیقی داشته باشد. اگر جهات کثیر حقیقی داشته باشد ازعقل فوق خود که واحد حقیقی است تحقّق پیدا نمی کند. 2- نظر حکمای اشراقی: آن‏ها صادر اول را نور می‏دانند و به جای عقل اول، صادر اول را نور اقرب می‏دانند. از نظر آن‏ها صدور انواع کثیرکه متکافی در وجود هستند، مانند اجسام عنصریه، از اختلاف نوعی در فاعل یا در جهات تأثیر آن، ناشی شده است. وچون در عقل دهم آن قدر از جهات و حیثیات نیست که کثرتش به کثرت انواعی که در این عالم واقع اند، وفا کند، از این رو قائل به عقول عرضی شده‏اند. از ترکیب جهات مختلف عقول طولی، عقول عرضی به وجود آمده‏اند. آن‏ها معتقد به عقول عرضی شده‏اند و معتقدند که برای هر نوعی از انواع موجودات جسمانی عقلی هست که رب و مدبر طلسم آن است و به آن اشخاص، عنایت دارد. پس به تعداد انواع جسمانی خواه فلکی باشد یا عنصری و خواه بسیط باشد یا مرکّب، عقول خواهد بود، و بیش از آن را نفی نمی‏کنند. پس آن‏ها به دو دسته از عقول اعتقاد دارند: الف) عقول طولی که آن ها را قواهر اصول اعلون می نامند. ب) عقول عرضی: که از ترکیب جهات مختلف عقول طولی به وجود آمده است و عقول عرضی ارباب انواع مختلف موجودات جسمانی می‏باشند. در این نظریه پیدایش کثرت مانند لوستری است که از همان بالا مثلث‏ وار پایین می‏آید و گسترش پیدا می کند و از عقول طولی که دارای جهات مختلف هستند، عقول عرضی کثیر پدید می‏آید. این نظریه از اولی کمی بهتر است چون کثرت عرضی را پذیرفته است، ولی باز هم این مشکل وجود دارد که این کثرت های حقیقی چگونه بوجود آمده اند؟ 3- نظریه حکمت متعالیه این است که نخستین تجلی واجب‏الوجود، وجودمنبسط است. این وجود واحد است ( وماامرنا الا واحده) ولی در عین وحدت کثرت دارد. وحدت آن عین کثرتش است و کثرتش عین وحدت آن است. این وجود منبسطی که وحدتش عین کثرت و کثرتش عین وحدت است، فعل خدا است و این فعل خدا مقتضای قاعده‏ بسیط الحقیقه و قاعده الواحد است. قاعده الواحد نمی گوید از واجب تعالی یک چیز صادر شده و بعد از او با واسطه، عقل دوم و عقل سوم و... صادر می‏شود، بلکه می گوید تمام آنچه که صادر شده و می‏شود و خواهد شد، واحد است. و از خدای واحد محض، فیض‏واحد صادر می‏شود که وحدت آن ظلّ وحدت خدای واحد است. وجود منبسط فردیت آن فردیت حقیقی است. وجود منبسط کلی است ولی کلیّت آن با کلی اهل نظر، منطق و فلسفه و مانند آن ها تفاوت دارد، این وجود جزئی و فرداست ولی جزئی و فرد بودنش هم با آن‏ها تفاوت دارد. فردیت و جزئی بودنش به این است که تعدّد و تکرار ندارد. هر چه را که دو تصور کنیم دو نیست بلکه خودش را تصور کرده ایم. کلی بودنش نیز با کلی اهل نظر فرق دارد. کلی اهل نظر، شمول و اطلاق مفهومی است اما کلی اهل معرفت شمول و اطلاق وجودی یا سعی است. مقصود از سعه هم این است که این یک فرد چنان سریان دارد که همه اشیاء را پر کرده است. جزیی اهل نظر، عبارت است از محدود بودن یک وجود خاص، هم عرض داشتن یک وجود خاص به تعبیر دیگر، غیریت داشتن با وجودهای دیگر. اما جزئی اهل معرفت به معنای محدود بودن است، که در مقابل کلی به معنای سعه وجودی و نامحدود بودن است.

First 15 pages

Signup for downloading 15 first pages

Already have an account?login

similar resources

چگونگی پیدایش کثیر از واحد ( نظام فیض ) از دیدگاه شیخ اشراق

در مکتب اشراقی ما با تنوع واژگان درباره صادر اول مواجه هستیم سهروردی در برخی از نوشته های خود مثل التلویحات و الواح عمادی و پرتو نامه و رساله فی اعتقاد الحکما و یزدان شناخت و اللمحات و کلمه التصوف و نظام فیض را به شکل فیلسوفان مشایی و به شکل ثلاثی که ابتکار ابن سینا است تقریر می کند غیر از این جهت اشتراک از حیث روش شناختی میان این آثار تفاوت وجود دارد اما در الواح عمادی بعد از تقریر آن به شکل م...

full text

نقد و بررسی دیدگاه ابوالبرکات بغدادی درباه چگونگی پیدایش کثیر از واحد

ابوالبرکات بغدادی قبل از بیان دیدگاه مختار خویش درباره مسئله چگونگی پیدایش کثیر از واحد، با نگاه تاریخی، نظریّه مشائیان را تبیین می‌کند و سپس به نقد دیدگاه حکیمان مشّایی می‌پردازد و در نهایت دیدگاه خویش را در طیّ چهار تقریر بیان می‌کند. در نقد و بررسی دیدگاه او نکات ذیل قابل‌طرح‌اند. او در بررسی دیدگاه مشائیان دچار خطای تاریخی شده است. میان دیدگاه او و برخی از متکلّمان مشابهت‌ها و اختلاف هایی دیده ...

full text

تحلیل گرایش های عرفانی حکیم سبزواری پیرامون چگونگی پیدایش کثیر از واحد

این پژوهش درصدد بررسی دیدگاه عرفانی حکیم پیرامون چگونگی پیدایش مظاهر کثیر از واحد است. مراد عرفا از فیض اقدس، ظهور علمی اشیا بدون کثرت در علم الهی و از فیض مقدس، فیضی است که اعیان ثابته را که در علم الهی موجود هستند، در عین محقق می­سازد. پرسش اساسی این مقاله عبارت است از: حکیم سبزواری پیرامون چگونگی پیدایش کثیر از واحد چه تحلیل عرفانی ارائه می­دهد؟ دستا...

full text

نظریة اخوان الصفا دربارة چگونگی پیدایش کثیر از واحد (نظام فیض)

اخوان الصفا در رسایل خود بعد از پیشینة تاریخی بحث نظام فیض، دربارة چگونگی پیدایش کثیر از واحد، دو نظریه بیان کرده اند. بر مبنای نظریة اول، مراتب طولی فیض عبارتند از: خدا= عقل فعال = عقل منفعل (نفس کلی) = هیولای اولی= جسم مطلق (هیولای ثانیه). بر مبنای نظریة دوم، بین مراتب طولی فیض و سلسلة اعداد (از 1 تا 9) تناظر وجود دارد و این سلسلة طولی عبارتند از: خدا= عقل=نفس=هیولی= طبیعت= جسم فلک=ارکان چها...

full text

چگونگی پیدایش کثیر از واحد ( نظام فیض ) از دیدگاه شیخ اشراق

در مکتب اشراقی ما با تنوع واژگان درباره صادر اول مواجه هستیم سهروردی در برخی از نوشته های خود مثل التلویحات و الواح عمادی و پرتو نامه و رساله فی اعتقاد الحکما و یزدان شناخت و اللمحات و کلمه التصوف و نظام فیض را به شکل فیلسوفان مشایی و به شکل ثلاثی که ابتکار ابن سینا است تقریر می کند غیر از این جهت اشتراک از حیث روش شناختی میان این آثار تفاوت وجود دارد اما در الواح عمادی بعد از تقریر آن به شکل م...

full text

نقد و بررسی دیدگاه ابوالبرکات بغدادی درباه چگونگی پیدایش کثیر از واحد

ابوالبرکات بغدادی قبل از بیان دیدگاه مختار خویش درباره مسئله چگونگی پیدایش کثیر از واحد، با نگاه تاریخی، نظریّه مشائیان را تبیین می کند و سپس به نقد دیدگاه حکیمان مشّایی می پردازد و در نهایت دیدگاه خویش را در طیّ چهار تقریر بیان می کند. در نقد و بررسی دیدگاه او نکات ذیل قابل طرح اند. او در بررسی دیدگاه مشائیان دچار خطای تاریخی شده است. میان دیدگاه او و برخی از متکلّمان مشابهت ها و اختلاف هایی دیده ...

full text

My Resources

Save resource for easier access later

Save to my library Already added to my library

{@ msg_add @}


document type: thesis

وزارت علوم، تحقیقات و فناوری - دانشگاه فردوسی مشهد - دانشکده الهیات و معارف اسلامی

Hosted on Doprax cloud platform doprax.com

copyright © 2015-2023